هزارسال...

ساخت وبلاگ
 

هزارسال هم بگذرد
باز هم می شود در تو
_این کوچه باغ خموش
به پرواز گنجشکها
دل خوش بود
پاییز که بیاید
من باز میگردم به خویشتن
به تن تو
به وطنم
و دوباره با تو
طعم جنون عجیب عجین شده را
میان رگ و پی و استخانهایم
خواهم چشید
دوباره باز میگردم
به خویشتن
به تن تو
به وطنم
حتی اگر تا آن روز مرده باشم
فارغ از مرگ می آیم
با روح سرکشی که تنم را
جز به آغوش تو عادت نداد
دوباره باز میگردم
به دست های تو
به چشم هایت

 



اراده داشتم بدون کاشتن
که عادت بدم به ریشه داشتن
که عادت بدم یه گوشه بندشی
به مبتلا شدن علاقمند شی

شب بخیر آقای نویسنده...
ما را در سایت شب بخیر آقای نویسنده دنبال می کنید

برچسب : هزارسال, نویسنده : paeezepanjomo بازدید : 96 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:17