شب بخیر آقای نویسنده

متن مرتبط با «کاش و کاشکی» در سایت شب بخیر آقای نویسنده نوشته شده است

داشتیم راهمان را میرفتیم که طوفان شد

  • . . . دست برداشتیم از پرواز اینچنین شد که انسان شدیم -علی صادقی پری . . پی نوشت : بعد مدت ها دلتنگ اینجا شدم., ...ادامه مطلب

  • شعر تویی

  • خاطرم هستپرسیدی شعر چیستمیخواستم بگویم شعر توییو چشمانتو لبان پر و پیمانه اتاصلا این روح توست که معجزه اش،می شود شعرررتو ضمیر پنهان حیات واژگانیامااینها را نگفتمساکت ماندمو همین شد که آوازم را نشنیدی_علی صادقی پریبی ربط نوشت :میگه آقا روزگار بدی شده. دیگه هیشکی به فکر هیشکی نیس. دردشم از اینجا شروع میشه که هیشکی به فکر خودش نیست که بخواد به فکر یکی دیگه باشه. وضعیت خر تو الاغیه اصنمیگم خودت به فکر خودت هستی مگه ؟!نگاه میکنه سیگارشو درمیاره روشن میکنه میره  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • به خودت فکر کردی ؟

  • به انسان بودنت فکر کردی؟انسان یا سَرو ؟!کدامشان ریشه دارتر اندو ریشه های کدام یک عمیق ترکدام سبز ترامن ترآرام ترو در طوفان کدام جنگنده ترطبیعت کدام را میستاید؟و که را سرزنش می کند؟!اصلا سرو را رها کنبه خودت و کرگردن فکر کنعلی صادقی پریاز مجموعه نجوا با علف های هرز باغچه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دلم برایت تنگ می شود

  •     دلم برایت تنگ می شودوقتی قرار است،روزی مرگبه مامن ما بیایدبه دست های منبه موهای بلند توو خانه ی کوچکمان                                      علی صادقی پری , ...ادامه مطلب

  • دیالوگ های ماندگار- شماره دو - پاییز

  •  خرمن گیسوی دلبر: دلتنگم غبار روی خرمالو های باغ پیر بابا : منم دلتنگ روزای بی دغدغه اماما خب دلبر جان رسم آدمیزاد همینه؛همیشه ترجیحش با لحظه ستهر لحظه رو به لحظه ی قبل ترجیح میده و در نهایت سر برمیگر, ...ادامه مطلب

  • دیالوگ های ماندگار- شماره سه - بغلی ها

  • خرمن گیسوی دلبر:  من بغل میخوام غبار روی خرمالو های باغ پیر بابا : منم میخوام ... در واقع تقصیر مادرامونه ... خرمن گیسوی دلبر:  مامانمون ؟! غبار روی خرمالو های باغ پیر بابا :انقدر که مادراشون گفتن این بچه رو زمین بذار انقدر تو بغلت نگیر ... بغلی میشه بچه ... گناه داره ...، اما کو گوش شنوا ... گوش نکردن که نکردن!! , ...ادامه مطلب

  • حرف تو

  • حرف تو که به میان می آمد واژه های نجیبی در دهانم قد میکشید و اینگونه بود که شعر همچون مادیانی مست بر سینه ام میتاخت, ...ادامه مطلب

  • دیالوگ های ماندگار- شماره یک - پاییز

  • غبار روی خرمالو های باغ پیربابا: ما زخم های عمیقی بهم زدیم که شاید بیش از اینها برای درمانش باید تلاش کردخرمن گیسوی دلبر: اما خوب میشه ! مگه نه ؟!غبار روی خرمالو های باغ پیربابا: خوب میشه، ممکنه ردش هم باقی بمونه اما مهم نیستما رد زخم های زیادی روی دلمون داریم...اصلا ادمیزاده یعنی قاب زخم های کهنه روی دیوار زندگیهیچ چیز غیر از این نیستLet's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • انسان و ماه و مهتاب

  •  چشمانت را نبندقبل از خوابماه را ببین،چطور در شب می خزدنگاهش کن،مهتاب اش را به آغوش بگیرو هر شببه این سنت مومن باشاین گونه ای ست از توکه انسان می نامند اش علی صادقی پری, ...ادامه مطلب

  • جلد آغوش ات شده بودم ...

  •    ما برای کشف خورشید پرواز می کردیم و تو با نگاهتروح مهاجرت را از تنم بیرون کشیدیو من کنار همین دانه هایی کهبرایم پاشیدیجلد آغوشت شدمهمین دوستت دارم های کههر روز صبح از پنجره ی قلب ت ...همین نوازش دس, ...ادامه مطلب

  • تو را دوست دارم

  •  تو را دوست دارمو می خواهم این راز رابرای تو فاش کنماما مگر می شودجنگل را اهلی خود کرد!؟                 علی صادقی پر ی, ...ادامه مطلب

  • در این پیچ و تاب خون آلود ...

  •   و داستان این رنج از آنجا آغاز شد کهعَشَقه ای وحشی در مجاورت گلی خاراسر از خاک بیرون نهاد علی صادقی پری  پ.ن :عشقه گیاهی است پیچنده، بالارونده، با برگ های کوچک، سبز و قلبی شکل که در صورت نزدیک بودن به درخت، دیوار، داربست یا صخره از آن بالا می رود؛ در غیر این صورت روی زمین می خزد و به عنوان گیاه پوششی عمل می کند., ...ادامه مطلب

  • ... و تن ات وطنم بود

  •   و تن ات وطنم بودو من سرباز شهیدی کهدوستت دارم هایش رازیر فانوسقه اش پنهان کردهو این قصه غم انگیز می تواندتا ابد در دهانت کش بیاید علی صادقی پری  پ.ن :شهر، شهر فرنگ بود. ما بیهوده دست و پا میزدیم, ...ادامه مطلب

  • نجوا با علف های هرز باغچه

  •   گاهی با علف های هرز باغچه ی خانه ات خلوت کن چرا که قاصدکها ،نامدارترین علفهای هرز جهان اند                                         "نجوا با علفهای هرز باغچه" پ.ن1 :خَلقیت امید در وجود انسان، نشات گر, ...ادامه مطلب

  • یاد تو ...

  •    کوچه ها یاد تو را ...برگ ها شعر مرا...و در این فصل ،در اين جلوه اندوه زمينو در اين لحظه یِ بدخيم ،در اين شعله یِ عصيانِ نيازمن تو را ، ياد تو را مي خوانم ــ شعراي سر آغاز همه خوبي هاسخت دلتنگ تو املحظه اي ... نه...، زياد است،دمي با من باش​                              علی صادقی پری ​پ.ن : ​  ​​, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها