قناری سرخی بود که از پیچک گیسوانت پرکشید وروی شانه های من نشست ،عـشـق #نجوا_با_علف_های_هرز_باغچه #علی_صادقی_پری ,عشق,عشق بازی,عشق النساء,عشق ممنوع,عشق ودموع,عشق اجاره ای,عشق من,عشقم,عشق یعنی,عشق بي پايان ...ادامه مطلب
مختصات آغوش توجایی میان بازوان من قرار داشتافسوس که در این معادلهعشق بدیهی بنظر نمیرسید #نجوا_با_علف_های_هرز_باغچه , ...ادامه مطلب